![]() |
||||||
ورزشیه توپ |
||||||
|
فوتبال، سیاست، هویت و جهانی شدن
متن زیر، گفت وگو یی است با سردبیر نشریه «نیوریپابلیک» در باب ارتباط فوتبال، در دنیای امروز با آنچه به هویت و سیاست و فرهنگ جهانی مربوط می شود. حتماً بخوانید
* چگونه بینشی را که فوتبال درباره جهانی شدن عرضه میکند، خلاصه میکنید؟ این بینش چه فرقی با نگاهی که افرادی مانند جوزف استیگلیتز، بنجامین باربر یا ساموئل هانتینگتن بهدست میدهند، دارد؟
- پیش فرض کتاب من این است که از آنجایی که پدیده جهانی شدهتری از فوتبال در دنیا وجود ندارد، راه بهتری از بررسی این بازی برای پی بردن به تحولات جهانی شدن نمیتوان یافت. ما معمولاً مطالعه فرهنگی عامه را به نفع مطالعات متعارفتر سیاست و اقتصاد رها میکنیم. اما فکر میکنم مطالعه جهانی شدن نیز متضرر شده است.
* پس فوتبال جایی است که در آن جهانها با هم تلاقی میکنند.
- بله، این بازی دارای تمام پس زمینههای سیاسی و نیز حضور شرکتهای چند ملیتی است. لازم نیست خیلی مداقه کنید تا به موضوعهای مهمتر مرتبط با آن پی ببرید. اگر قرار بود درباره بیسبال آمریکایی یا لیگ بسکتبال NBA بنویسید، خیلی باید سعی میکردید تا به بخش مرتبط با سیاست آن میرسیدید. مطمئن هستم سیاست به شکلی با این ورزشها مرتبط است، اما این ارتباط به راحتی معلوم نیست. از سوی دیگر در فوتبال میبینید که نظردادن سیاستمداران مانند فرانکو، موسولینی و مارگارت تاچر در مورد این بازی سابقه طولانی دارد. وقتی سیاستمداران در این باره نظر میدهند، معمولاً به نکتهای سیاسی اشاره میکنند. تفاوت آشکاری بین گروههای ورزشی آمریکا و باشگاههای فوتبال در سراسر جهان وجود دارد. گروههای ورزشی در آمریکا نماینده نواحی جعزافیایی گستردهای هستند. بهترین تعریفی که میتوان از یک تیم ورزشی آمریکایی کرد، این است که گفت آنها «تیم آمریکا» هستند. اما باشگاههای فوتبال نماینده جوامع کوچک یا محلات هستند. وقتی باشگاهی نماینده یک محله است، در واقع نماینده بخشی بسیار مشخص از جمعیت است. باشگاههای فوتبال نماینده قومیت، طبقه، دین یا کاست اجتماعی است. در نتیجه باشگاهها ذاتاً سیاسی هستند. به نظرم بههمین علت است که تماشای بازی این قدر هیجان انگیز است.
* آیا این یکی از علل جذابیت این بازی در جهان است؟
- همین طور است. به رغم اینکه فوتبال جهانی شدن را به نمایش میگذارد، در بسیاری موارد فوتبال ریشه استواری در پدیدههای محلی دارد. همذات پنداری انسان با یک باشگاه فوتبال مشهور رابطه زیادی با آن دارد که شخص چگونه خود را در مقام انسان تعریف میکند. این یک علت، آن است که چرا این بازی این قدر خشونت ایجاد می کند. این جنبه تاریک بازی با فرهنگ هواداران آن گره خورده است چون باشگاهها نماینده چیزهای فراتر از شهری هستند که شخص در آن زندگی میکند.
* به نظر شما اگر فوتبال به وجود نیامده بود، ورزش دیگری جایگزین آن میشد؟
- اینطور فکر میکنم. اما فوتبال وجهه منحصر به فردی دارد که به آن کمک میکند در سراسر جهان پخش شود. بازی فوتبال به وسایل زیادی نیاز ندارد. بنابراین بازی کردن آن در هر کجا آسان است. نبود مقررات پیچیده زیاد در بازی سبب میشود که زبان به مانع بدل نشود.
* در کتابتان نوشتهاید «انسان علاقه زیادی دارد که با یک گروه شناخته شود. این غریزهای اجتنابناپذیر، فراموش نشدنی و ذاتی است. نفی این علاقه نفی طبیعت انسان و عزت انسان است.» میتوانید در این مورد توضیح بیشتری بدهید؟
- میتوانم با استفاده از یک استعماره ورزشی آن را تشریح کنم. المپیک رخدادی است که تماماً به همکاری بینالمللی مربوط میشود. افراد باید قاعدتاً نماینده ملل خود باشند، اما این کار اساساً به نام همبستگی انسان انجام میشود. المپیک مشخصاً تصریح میکند این رخداد صرفاً یک بازی است و اینکه ملل نوعی مفهوم بیمعناست.
در نتیجه المپیک هرگز نمیتواند هیجان و شوری را که جام جهانی یا قهرمانی باشگاههای اروپا ایجاد میکند، پدید آورد.
ما خودمان را از ملیگرایی دور میکنیم چون موارد زیادی از آن دیده میشود که ملیگرایی پایان تیرهای داشته است، اما فکر میکنیم اگر کل تاریخ انسان را در نظر بگیریم، میبینیم کارکرد دولت- ملت بهعنوان مفهومی برای سازمان دهی انسان حول آن بسیار بهتر از مفاهیم دیگر بوده است. مثلاً کارکرد سازماندهی آن بهتر از قبیله یا خانواده یا گروههای قومی است. دولت- ملت مفهومی بسیار انعطافپذیر و تکثرگرا است. نگرانیام از جهانی شدن این است که اگر تدریجاً هویتهای کلیتری را بپذیریم مثلاً اینکه «ما همه اروپایی هستیم» یا «همه آمریکای لاتینی هستیم» آنها مبهمتر از آن هستند که معنای زیادی داشته باشند و ما به راهنمای قدیمیتری برای شناخت خود متوسل خواهیم شد؛ قبیلهایتر خواهیم شد.
* پس المپیک ملیگرایی در مقیاس اندک است؟
- المیپک رویای بزرگ جهانگرایی است. رویایی دوست داشتنی است که همه میپسندیم؛ اینکه نژاد انسان فراتر از تمام تفاوتهای مختلف است و اینکه نهایتاً میتوانیم به پیش برویم و همکاری کنیم.
* اما فوتبال چیز دیگری به ما میگوید؟
- باشگاه فوتبال بارسلون را در نظر بگیرید. از هر جهت که در نظر بگیریم، علیالقاعده کاتالان ها فایدهای از تعریف هویت خود نمیبرند. آنان اعضای بسیار موفق ملت اسپانیا هستند. تاریخ آنان حفظ شده و مورد تهدید نیست. با این حال، همچنان این احساس انسانی ذاتی را از خود نمایش میدهند که با گروهی شناخته شوند. این را میتوان از اشتیاق آن نسبت به باشگاه فوتبال اف ث بارسلون فهمید که نماد بزرگ ملت کاتالان است.
* در کتابتان در این باره حرف میزنید که چقدر هواداران بارسلون متمدن هستند. اما نمونههای بیشتری از ضدیت وجود ندارد، یعنی جنبه زشت هم ذاتپنداری با باشگاهها؟
- دقیقاً اینگونه است، این بازی جنبه تاریک هویت گروهی را نیز نشان میدهد. فکر نمیکنم، تیمهای فوتبال نماینده خوبی برای دولت- ملت است. به نظرم بارسلون منحصر به فرد است، چون بهطور غیرمستقیم نماینده ملیگرایی است.
* با این نظر موافقید که آمریکا هنوز نتوانسته است به فوتبالی جهانی برسد؟
- جهانی شدن فقط به گسترش یک دسته انگارههای فرهنگی محدود نمیشود. جهانی شدن بیشتر به این مربوط میشود که چگونه رسانهها و اقتصاد جهانی، جهان را کوچکتر کرده است. رسانهها و اقتصاد جهانی گسترش افکار و محصولات را از کشوری به کشوری دیگر آسانتر کرده است.
* پس دیوید بکهام نماد جهانی شدن است؟
- بله، فکر میکنم وی برای این مقصود بسیار مناسب است. وی به خودی خود یک گروه چند ملیتی است که میتواند مورد پسند آسیاییها، اروپاییها و شاید بعداً آمریکاییها واقع شود. چند سال پیش در تایلند بودم. بکهام آنجا شهره بود. در معبد معروف پاری واس در بانکوک، راهبها حتی یادبودی برای بکهام داشتند. نشریه هواداران منچستر یونایتد حدود 30000مشترک در تایلند داشت.
* وقتی این تیم به آسیا آمد؛ مردم سرازپا نمیشناختند.
- هویت به انواع و اقسام شکلهای عجیب بروز میکند. بنگلادش را در نظر بگیرید. در خلال جام جهانی 1998، بین هواداران تیم برزیل و آرژانتین در این کشور اغتشاش رخ داد. چرا این بنگلادشیها باید با این شدت با برزیل و آرژانتین هم ذاتپنداری کنند؟ میتوانم این را درک کنم که وقتی خودشان تیم موفقی ندارند، میتوانند روحیه تیمی خود را به سوی دیگری هدایت کنند، اما چرا باید با چنان حرارتی از این تیمها دفاع کنند که خودشان را بزنند و بکشند؟
در انگلیس، باشگاهی وجود دارد که بهطور رسمی تا تنهام نام دارد، اما خود را بیدوس(YIDDOS) میخواند و با وجودی که بازیکنان آن یهودی نیستند، هویت یهودی پیدا کردهاند. یکی از چیزهایی که از این مورد معلوم میشود این است که چگونه میتوان هویت گروهی را ساخت. میتوان چنین چیزی را به آسانی پذیرفت. از یک نظر این امر امیدوار کننده است چون نشان میدهد اگر با مردم به درستی برخورد شود، میتوان کینههای دور و دراز را دور ریخت. اما از سوی دیگر عجیب است که آدمها بیهیچ دلیل نسبت به هویتی احساس دلبستگی کنند. خیلی اوقات، این هیجانها ساخته و پرداخته افرادی است که میخواهند پول درآورند. تبدیل هویت به جنس به این شکل، بهطور بالقوه میتواند شکوفا شود. برای من، این مفهوم واقعاً ترسناک است.
* متوجه شدم شما در سراسر کتاب نامی از دیهگو مارادونا نبردهاید. به نظر شما، سقوط وی گویای چه حقیقی در ساختار افراد مشهور جهان است؟
- مارادونا بهخودی خود یک نمونه مطالعاتی است. من ارزش زیادی برای مارادونا بهعنوان بازیکن قائل هستم. او نه فقط در زمین بازی بلکه در چگونگی ایستادن در برابر باشگاهها و نیز کل دستگاه بازاریابی، فردگرا واقعاً طغیانگر بود. اما از اینکه وی به شخصیت مقابل پله بدل شود، خوشم میآید. پله علامت تجاری منحصر به فرد و سخنگوی هر چیزی، از دارو گرفته تا دار و دسته نظامی برزیل بود. وی اجازه داد نظام از وی حداکثر بهرهبرداری را بکند، کاری که مارادونا هرگز به آن رضایت نداد.
* من آخرین بازی مارادونا را پیش از بازداشت در سال 1991 دیدم. چاق و خسته بود و اصلاً ندوید اما در سه گل کمک کرد.
- برای من، مارادونا مظهر چیزهای شگفتانگیز در مورد فوتبال است. کوتاه بود و چاق. بهترین دنیا بود. فوتبال ورزشی برای همه بود، برخلاف بسیاری از ورزشهای آمریکایی. لازم نیست بیش از دومتر قد یا 120کیلو وزن داشته باشید یا برای بازی مواد استروئیدی زیادی مصرف کنید. فوتبال نیازمند مهارت و آمادگی جسمی است. یکی از جالبترین عناصر بازی آن است که ممکن است تیمهای نیمه حرفهای بیایند و بهترین تیم جهان را ببرند. برای آمریکاییها جالب است که یک آدم چاق و کوتاه میتواند از بهترین بازیکنان یک بازی باشد.
* آیا جا نیفتادن فوتبال در آمریکا به علت نفوذ ناپذیری فرهنگ ماست؟
- نه واقعاً، به راحتی نمیتوان به توضیحی دست یافت که چرا این بازی در آمریکا جا نیفتاده است. فکر میکنم علت این است که لیگهای فوتبال اصیل آمریکا در اوایل قرن بیستم بهخوبی مدیریت نشدند.
* جالب است که نگرش آمریکاییها نسبت به فوتبال را با موضوع جنگهای فرهنگی جدید مرتبط کردید و گفتید طرفداران جهانی شدن هوادار شدهاند، در حالی که طرفداران مسائل فرهنگی به ضد هوادار تبدیل شدهاند و این متنفران از فوتبال در طیف سیاسی پخش شدهاند.
- درست است. بین متنفران از فوتبال و دوستداران بیسبال همبستگی وجود دارد. بیسبال ورزشی است که فوتبال آن را تهدید میکند. بیسبال از سنتهای والای آمریکایی است. این حقیقت که بیسبال در خلال ربع قرن گذشته از نظرمشارکت بازیکنان، محبوبیت برنامه تلویزیونی و غیره نزول کرده است، بسیاری را نگران کرده است. میتوان از برخی جهات گفت بیسبال قربانی جهانی شدن نیست، بلکه بیسبال ورزشی است که نتوانسته است بر عصر جهانی شدن غلبه کند. البته من نمیگویم بیسبال از بین خواهد رفت.
* شما نوشتید که مشارکت نوجوانان در بیسبال بین سالهای 1987 تا 2000، 47 درصد کاهش یافت. این نشانه خوبی نیست.
- فکر میکنم یکی از دلسرد کنندهترین چیزها در باره سرنوشت بیسبال، ناتوانی آن برای فراتر رفتن از کودکان سفید پوست است. این ورزش نتوانسته است وجهه بینالمللی پیدا کند. بیسبال در آمریکای لاتین همچنان محبوب است، اما وقتی بچههای آمریکای لاتین به آمریکا می آیند، بچههای نسل دوم آنان به این ورزش کشیده نمیشوند. مشارکت سیاهپوستان در این ورزش کاهش یافته است که نشانه خوبی نیست.
* آیا کار آن تمام است؟
- کارش تمام نیست، بلکه فکر میکنم جایگاه آن در فرهنگ نزول کند.
* به همراه هویت آمریکایی؟
- فکر نمیکنم. این استدلالی است که ساموئل هانتینگتن در کتاب جدید خود میکند، اینکه مهاجرت و جهانی شدن تهدیدی برای هویت آمریکای است. اما من شاهد چنین رخدادی نیستم. فکر میکنم آمریکاییها از هویت ملی خود مطمئن هستند. علت این است که ما مهاجرت و تکثرگرایی را جزیی از منشور ملی خود میدانیم. بهنظر من، پذیرش فوتبال بهعنوان یک ورزش ملی مطابق با آمریکایی بودن است و بههیچ وجه تخریب آن محسوب نمیشود.
برانکو در کنفرانس مطبوعاتی : دایی در لیست تعویض بود
سرمربیتیم ملیکشورمان پس از تمرینات امروز این تیم گفت: تیم ملی ایران در برابر با مکزیک مغلوب اشتباهات فردی شد.
به گزارش خبرنگار اعزامی تبیان از آلمان، برانکو ایوانکوویچ در جمع خبرنگاران اظهار کرد: نتوانستیم برابر مکزیک پیروز شویم در حالی که بازی بسیار نزدیکی بود؛ اما، به دلیل اشتباهات فردی نتیجه سه بر یک رقم خورد. این شکست به دلیل اشتباه تمام بازیکنان بود نه علی دایی، یا یک بازیکن دیگر.
وی افزود: این اشتباهات در بازیهای دیگر نیز رخ میدهد. برخی بازیکنان ما به دلیل مصدومیت هنوز به آمادگی کامل نرسیدند. علی کریمی و مهدویکیا از این نمونه هستند. در یحیی گل محمدی و علی دایی نیز نوعی خستگی دیده میشود.
برانکو خاطر نشان کرد: این مشکلاتی است که ما باید به موازات تمریناتمان آن را بررسی کنیم. دایی و هاشمیان به سختی میتوانند بازی کنند، آنها شرایط بدی دارند و غافلگیری دوباره میتواند موجب مصدومیت آنها شود. مهدوی کیا نیز با مشکل مصدومیت روبروست.
برانکو در مورد علت تعویض نشدن علی دایی و وحید هاشمیان خاطر نشان کرد: برهانی خود را برای ورود به زمین آماده میکرد و حتی نام این دو بازیکن در لیست تعویض بود اما، ناگهان ما گل دوم را دریافت کردیم و ناچار شدیم نصرتی را تعویض کنیم.
ایوانکویچ در مورد استفاده از ابراهیم میرزاپور نیز تصریح کرد: معتقدم میرزاپور بهتر از طالبلو و رودباریان است. میرزاپور پیش از دریافت گل دوم، عملکرد خوبی داشت. در آن صحنه نیز تنها این بازیکن مقصر نبود. ابتدا کعبی سپس میرزاپور و در نهایت رضایی اشتباه کردند.
سرمربی تیم ملی در مورد چگونگی آماده سازی مجدد روحیه بازیکنان نیز گفت: ما تمام تلاشمان را انجام می دهیم تا به شرایط ایدهآل برسیم اینجا جام جهانی است و تمامی تیمها این وضعیت را دارند.
وی افزود: ابتدا قرار بود، هادی شکوری به جای بازیکنی آسیب دیده به آلمان بیاید؛ اما، قرار شد محرم نویدکیا جانشین او شود.
برانکو توضیح داد: با بررسی کادر فنی، مهرزاد معدنچی در منطقهی چپ برای ما خوب بازی میکند و خلأ را پر میکند. زندی هم روز به روز بهتر میشود و به مرز آمادگی نزدیک میشود، بهتر شدن شرایط زندی سبب شد که تصمیم بگیریم که نویدکیا بیشتر به دردمان میخورد. دو دلیل برای این کار داشتیم، دلیل اول ما این بود که محرم تمرینات مستمری داشت و دوم اینکه میخواهیم در بازیهای آینده تهاجمی بازی کنیم. می دانستیم نویدکیا این خصوصیت را بیشتر از بقیه دارد. او یکی از بازیکنان قوی پیش از اعزام بود. مصدومیت او موجب شد که نتواند به همراه ما بیاید. اما، در تمرینات امروز نویدکیا بدون هیچ مشکلی تمرینات عادی را انجام داد.
برانکو تصریح کرد: به بازیکنان تبریک میگویم، اتفاقی رخ نداده؛ فوتبال تنها یک بازی است، تمام تلاشمان را میکنیم تا برای بازی با پرتغال آماده شویم. نسبت به این تیم شناخت کامل داریم، همکارم بازی پرتغال و آنگولا را به طور مستقیم تماشا کرده و نقطهی مبهمی نداریم. بازی بسیار سختی است. همه مسابقات بسیار سخت خواهند بود. هنوز هیچ چیزی از دست نرفته و هنوز دو بازی دیگر در پیش رو داریم.
وی در مورد بازی آنگولا و پرتغال نیز گفت: این دیدار را تماشا کردم. به دلایل تاریخی بازی سخت و محکمی بود، دو تیم عملکرد خوبی داشتند و یکبار دیگر سطح بالای رقابتهای جام جهانی را نشان دادند.
برانکو در ادامه به تفسیر بازی ایران برابر مکزیک پرداخت و تاکید کرد: میخواهم تاکید کنم با تیم چهارم جهان بازی میکردیم و طبیعی بود که برابر این تیم کار دشواری داشته باشیم. آنها دو ماه تمرین کردند و مدت تمریناتشان بیش از سایر سی و یک تیم جام جهانی بود.
تیم ملی برابر مکزیک دو نیمهی کاملا متفاوت داشت. سرمربی کروات تیم ملی این موضوع را طبیعی میداند: ما نیمهی اول بهتر بودیم همان طوری که مکزیک نیمه دوم بهتر از ما بود. همه تیمهای جهان این گونه هستند، حتی برزیل قهرمان جهان هم نمی تواند دو نیمه کاملا برابر و خوب داشته باشد. یک سری شرایط و اتفاق های غیر قابل پیشبینی دست به دست هم دادند که این چنین شد.
برانکو در پاسخ به سوال خبرنگاران درباره تغییر زمان تمرین از ساعت 3 به 6 بعدازظهر گفت: به سبب گرمای هوا تصمیم گرفتیم که تمرینها ساعت 6 برگزار شد. فردا هم این ساعت به تمرین خواهیم آمد؛ اما، پنجشنبه و جمعه تمرینها ساعت 3 برگزار میشود تا به شرایط بازی عادت کنیم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
[ خانه :: پارسی بلاگ :: مدیریت:: پست الکترونیک :: شناسنامه]
تعداد بازدید:4473 |
||
امروز:4 دیروز :8 |
||
درباره خودم |
||
سعید داوودی
بسیار جدی و ورزشکار |
||
لوگوی خودم |
||
|
||
لوگوی دوستان |
||
آرشیو |
||
اشتراک |
||
|
||
وضعیت من در یاهو |
||